چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۲
۰ نفر

ترجمه - رضا خطیبی: روز 29 ژانویه عمر سلیمان، رئیس مقتدر سازمان اطلاعاتی مصر از سوی حسنی مبارک، رئیس‌جمهوری پیشین این کشور، به‌عنوان جانشین ریاست‌جمهوری برگزیده شد.

مصر

مبارک با انتخاب عمر سلیمان- در چارچوب تغییر دولت با هدف آرام کردن معترضان و حفظ تسلط خود بر مقام ریاست‌جمهوری- هوشیاری شیطانی و رذیلانه خود را در این حیطه نشان داد. عمر سلیمان از گذشته به خاطر گرایش‌های ضد‌اسلامی شدید و تمایلش به اظهارنظر و اقدام شدید علیه بعضی کشورهای مستقل منطقه همچون ایران، مورد علاقه دولت آمریکا بوده است. سلیمان در واقع مامور اصلی سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) در قاهره محسوب می‌شود. مبارک به خوبی می‌دانست که عمر سلیمان از حامیان مقتدری در سازمان CIA و نیز لابی مخالف ایران در واشنگتن و البته در میان سازمان‌های اطلاعاتی منطقه برخوردار است. سلیمان همچنین مورد توجه و علاقه اسرائیل قرار دارد. او مسئول تلاش‌های مصر برای درهم کوبیدن حماس و مسدودکردن تونل‌های بین مصر و غزه است که برای ارسال مواد غذایی به قلمروی فلسطینیان مورد استفاده قرار می‌گرفت.

یک سند دیپلماتیک دولت آمریکا که در ویکی‌لیکس منتشر شده است، چنین تصریح می‌کند: از عمر سلیمان، رئیس تشکیلات اطلاعاتی مصر و حامی مبارک، به‌عنوان جانشین آینده ریاست‌جمهوری این کشور- مقامی که سال‌ها کسی عهده‌دار آن نبوده است- نام برده می‌شود. طی 2سال گذشته، سلیمان از سایه خارج شده و اجازه داده تا از وی عکس گرفته شود و دیدارهایش با رهبران خارجی در رسانه‌ها بازتاب یابد. بسیاری از رابط‌های ما بر این باورند که سلیمان به‌خاطر سابقه نظامی‌‌اش احتمالا در هر سناریوی جانشینی [حسنی مبارک] در نظر گرفته خواهد شد.

از سال1993 تا حدود 2هفته پیش، عمر سلیمان، رئیس تشکیلات اطلاعاتی مصر بود. وی تا سال2001 در سایه و دور از انظار عمومی بود. در آن سال وی بررسی پرونده‌های مهمی را در وزارت خارجه بر عهده گرفت و از آن زمان به چهره‌ای آشنا در انظار عمومی تبدیل شد. در سال2009 وی از سوی روزنامه تلگراف، چاپ لندن و نشریه فارین پالسی در واشنگتن به‌عنوان قدرتمند‌ترین شبح اطلاعاتی و مرد پشت صحنه در خاورمیانه، حتی بالاتر از رئیس موساد توصیف شد.

در اواسط دهه1990 سلیمان همکاری نزدیکی با دولت کلینتون در زمینه طراحی و اجرای برنامه انتقال پنهان[مظنونان به تروریسم] داشت. این برنامه شامل ربودن مظنونان به تروریسم و انتقال آنها به یک کشور ثالث برای محاکمه بود. جین مایر، درباره جنبه مخفیانه برنامه انتقال پنهان می‌گوید: هر انتقال پنهان باید مورد تأیید سطوح بالای هر دو دولت [آمریکا و مصر] قرار می‌گرفت... . در این زمینه، عمر سلیمان، رئیس کهنه کار سازمان اطلاعاتی مصر مستقیما با مقامات CIA تماس می‌گرفت.

ادوارد واکر، سفیر سابق ایالات‌متحده در قاهره، طرف مصری این برنامه- سلیمان- را بسیار باهوش و بسیار واقع‌بین توصیف می‌کند و می‌افزاید که وی از آسیب‌های احتمالی این اقدام، از جمله شکنجه که مسئولیت آن متوجه مصری‌ها بود، آگاهی داشت. با این حال سلیمان چندان اهمیتی به ماجرا نمی‌داد.

مایر ادامه می‌دهد: براساس قوانین ایالات متحده، سازمان مرکزی اطلاعات باید از مصر تضمین می‌گرفت که مظنونان ربوده شده شکنجه نشوند. اما در زمان ریاست سلیمان بر تشکیلات اطلاعاتی مصر، چنین تضمین‌هایی تقریبا بی‌ارزش بودند. به شهادت مایکل شوئر، مسئول سابق میز القاعده در CIA که نقش مهمی در آغاز برنامه انتقال پنهان داشت، چنین تضمین‌هایی حتی اگر آشکار و مکتوب ارائه می‌شدند، فاقد ارزش اجرایی بودند.

در دوران حکومت بوش و در شرایط جنگ جهانی علیه ترور، برنامه انتقال پنهان شرایط ویژه‌ای پیدا کرد، به این معنا که دیگر لزومی نداشت مظنون ربوده شده محاکمه شود و بازجویان تلاش می‌کردند برای به‌دست آوردن اطلاعاتی که علیه خود مظنون به کار گرفته می‌شد، وی را تحت فشار قرار دهند. در برنامه انتقال پنهان ویژه، برخی مظنونان به اماکن مخفیانه CIA منتقل و سایر مظنون‌ها، به وکالت از طرف آمریکا توسط دولت‌های دیگر شکنجه می‌شدند. در این میان مصر از کشورهای مهم برنامه انتقال پنهان و عمرسلیمان، رئیس تشکیلات اطلاعاتی آن، شکنجه‌گر شاخص این برنامه بود. دست‌کم یک مظنون- محمد حبیب شهروند استرالیایی مصری‌تبار- در چارچوب برنامه انتقال پنهان‌ویژه، آن‌طور که گزارش شده است، توسط شخص عمرسلیمان شکنجه شد.

سلیمان شکنجه‌گر

در اکتبر سال‌2001 حبیب توسط ماموران امنیتی پاکستان از داخل یک اتوبوس ربوده شد. وی حین بازداشت در پاکستان به خواست ماموران آمریکایی از یک گیره آویزان و بارها شوک الکتریکی به وی داده شد. او سپس به سیا تحویل داده شد و در فرایند انتقال، به مصر رسید. در آنجا وی توسط ماموران مصری مورد شکنجه قرار گرفت.

آن‌طور که حبیب در کتاب زندگینامه‌‌اش تحت عنوان «داستان من: حکایت تروریستی که وجود نداشت»، اشاره می‌کند، در مصر وی مورد شکنجه‌هایی مانند شوک الکتریکی، غرق مصنوعی و کتک زدن قرار گرفت. انگشت‌های او شکست و از یک گیره فلزی آویزان شد. در یک مورد فرد بازجو چنان به وی سیلی زد که چشم بندش افتاد و او چهره بازجوی خود را دید که کسی نبود جز سلیمان.
سلیمان خشمگین از اینکه حبیب اطلاعات مفیدی به آنها نداده و به مشارکت در تروریسم اعتراف نکرده است، به یک مامور دستور داد یک زندانی را جلوی چشم حبیب بکشد و مامور هم با یک ضربه کاراته مرگبار دستور را اجرا کرد. در آوریل سال2002 پس از 5ماه حضور در مصر، حبیب تحت حفاظت آمریکا به زندان بگرام در افغانستان و از آنجا به گوانتانامو در خلیج کوبا منتقل شد.

روز 11‌ژانویه 2005 یک روز پیش از آنکه وی رسما مورد تفهیم اتهام قرار گیرد، داناپریست، گزارشگر واشنگتن پست شرح ماجرای حبیب و شکنجه شدنش را منتشر کرد. دولت آمریکا بلافاصله اعلام کرد که حبیب تفهیم اتهام نخواهد شد و به استرالیا بازخواهد گشت.

ماجرای شرم آور دیگری که پای عمر سلیمان به آن کشیده شده، ماجرای شکنجه ابن‌الشیخ‌لیبی است. برخلاف حبیب که هیچ‌گونه ارتباطی با تروریسم و شبه نظامیان نداشت، لیبی براساس گزارش‌ها، مربی اردوگاه خلدان در افغانستان بود. وی هنگامی که در نوامبر سال‌2001 در حال گریختن از افغانستان به پاکستان بود، توسط مرزبانان پاکستانی دستگیر شد. لیبی سپس به بگرام منتقل شد و مورد بازجویی پلیس فدرال ایالات‌متحده (FBI) قرار گرفت.

هرچند در نهایت CIA، لیبی را به چنگ آورد و او را به یکی از اماکن محرمانه خود در دریای عرب فرستاد. لیبی در نهایت در چارچوب برنامه انتقال پنهان به مصر فرستاده شد. در آنجا وی تحت شکنجه، به‌وجود ارتباط بین القاعده و صدام حسین اعتراف کرد و مدعی شد که 2عضو القاعده در زمینه استفاده از سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیک در عراق آموزش دیده‌اند. ابتدای سال2003 دولت بوش برای زمینه‌چینی حمله به عراق و ترغیب متحدان ناراضی‌اش، دقیقا به اعترافات لیبی استناد کرد. در واقع اعترافات لیبی مبنای مدارک ارائه شده از سوی کالین پاول، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده به سازمان ملل برای توجیه جنگ علیه صدام بود.

بعدها مشخص شد که اعترافات لیبی در واقع دروغ بوده و وی آنها را زیر شکنجه مصری‌ها گفته است. جورج تنت، رئیس سابق سیا در خاطراتش در سال2007 چنین ماجرای لیبی را بیان می‌کند:
ما بر این باور بودیم که لیبی دارای اطلاعات مهمی است، از این‌رو وی را برای تکمیل گزارش خود به کشور ثالثی فرستادیم. ادعا می‌شود که ما از شکنجه شدن او آگاه بودیم اما این ادعا نادرست است.

کشور مورد اشاره (مصر)، شرایط را درک کرد و پذیرفت که لیبی را برای مدت محدودی نگه دارد. لیبی هنگامی که در بگرام در بازداشت آمریکا بود، اشارات مختصری به آموزش‌های احتمالی القاعده در عراق داشت. وی اشاره کرد که یک شبه‌نظامی القاعده موسوم به ابو‌عبدالله به وی گفته که در حد فاصل سال‌های ‌1997‌تا‌2000 محمد عاطف از رهبران القاعده دست‌کم 3 بار وی (ابو‌عبدالله) را برای فراگرفتن آموزش‌هایی درباره گاز خردل و سایر سموم نظامی به عراق فرستاده است.

جورج تنت ادامه می‌دهد: یک زندانی مهم دیگر القاعده به ما گفت که محمد عاطف به گسترش روابط القاعده با عراق علاقه‌مند بود؛ نکته‌ای که از نگاه ما، به اعترافات لیبی اعتبار بیشتری می‌داد. پس از آن و مدت کوتاهی بعد از فراهم‌شدن زمینه جنگ در عراق، لیبی حرف‌های خود را پس گرفت. او به ناگاه اظهار داشت که برنامه آموزشی مشترکی بین عراق و القاعده وجود نداشته است. در داخل CIA اختلاف‌نظر جدی در این باره وجود داشت که موجب شد ما گزارش را پس بگیریم و از اینجا معما[ی شروع جنگ در عراق] آغاز می‌شود.

تنت تصریح می‌کند: در مورد داستان لیبی، تردیدی نیست که او با هدف آنکه فشار وارده بر خود را کاهش دهد تصمیم گرفت این داستان را سرهم کند. او آشکارا دروغ می‌گفت. ما آن زمان از صحت و سقم اظهارات او آگاه نبودیم و نمی‌دانستیم که اشاره وی به آموزش اعضای القاعده در عراق دروغ است یا وی هنگامی که اعترافات خود را پس گرفت، دروغ می‌گفت. به باور من هر دو مورد ممکن بود درست باشد. شاید ابتدا او تحت فشار و با فرض اینکه بازجویان از ماجرا خبر دارند، داستان خود را سرهم کرده بود. با گذر زمان و درک اینکه وی آسیبی نخواهد دید، ممکن است لیبی برای مغشوش کردن ذهن بازجویانش داستان خود را تغییر داده باشد. اعضای القاعده در این زمینه (گمراه‌کردن بازجویان) نیز آموزش دیده بودند. پس گرفتن اعترافات، نشان‌دهنده قابلیت‌های او در گیج کردن دشمن تلقی می‌شد. نکته این است که ما نمی‌دانیم کدام داستان حقیقت داشت و از آنجا که در این زمینه اطمینان نداریم، هیچ فرضی را نمی‌توانیم درست تلقی کنیم.

لیبی در نهایت و در خفا به موطن خود- کشور لیبی- مسترد و در آنجا زندانی شد. مبنا قرار دادن اظهارات لیبی برای آغاز جنگ در عراق و آشکار شدن اینکه ارتباط بین القاعده و صدام در واقع دروغی بوده که تحت فشار گفته شده است، دردسر بزرگی برای ایالات‌متحده ایجاد کرد. اماکن نگهداری او تا سال‌ها محرمانه بود تا آنکه در آوریل2009 بازرسان دیدبان حقوق بشر، به‌صورت ناگهانی او را در محوطه زندانی در کشور لیبی یافتند. 2هفته بعد در روز 10‌می، لیبی در زندان مرد و حکومت معمر قذافی علت مرگ او را خودکشی اعلام کرد.

ایوان کولمن، کارشناس القاعده به نقل از یک منبع محرمانه می‌گوید: مرگ لیبی همزمان با نخستین سفر عمر‌سلیمان، رئیس تشکیلات اطلاعاتی مصر به طرابلس، پایتخت کشور لیبی رخ داد.

کولمن می‌گوید که پس از آنکه لیبی داستان خود را درباره ارتباط القاعده، صدام و سلاح‌های کشتار جمعی بازگو کرد، مصری‌ها از این افتضاح، شرمسار بودند و دولت بوش خود را به لحاظ بین‌المللی به‌شدت تحت فشار می‌دید. پس از آن در ماه می سال2009، عمر سلیمان به طرابلس سفر کرد و هنگامی که هواپیمای سلیمان در حال ترک فرودگاه طرابلس بود، ابن‌الشیخ لیبی دست به‌خودکشی زد.

در حالی که مردم در مصر و سراسر جهان مشغول حدس و گمان درباره سرانجام حکومت مصر هستند، یک نکته باید روشن شود: عمر‌سلیمان مردی نیست که دمکراسی را برای مصر به ارمغان بیاورد. دست‌های او بیش از حد آلوده است و ثبات و آرامشی که تصور می‌شود او به مصر و منطقه بازگرداند، بهای سنگینی خواهد داشت. باید امیدوار بود مصری‌هایی که در خیابان‌ها تجمع کرده و خواهان دوره جدید آزادی در کشورشان هستند، کنار گذاشتن عمر‌سلیمان را از مسند قدرت جزو مطالباتشان قرار دهند.

لیزا هاجر - الجزیره

کد خبر 128450

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز